جدول جو
جدول جو

معنی صحافی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

صحافی کردن
(خَ دَ)
صحافی. انجام دادن عمل صحافی. رجوع به صحاف و صحافی شود
لغت نامه دهخدا
صحافی کردن
انجام دادن عمل صحافی
تصویری از صحافی کردن
تصویر صحافی کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حالی کردن
تصویر حالی کردن
بیان کردن مطلبی برای کسی تا خوب بفهمد و دریابد، فهماندن
فرهنگ فارسی عمید
(خِ قَ کَ دَ)
اصفاء. رجوع به صاف کردن شود، مسخر کردن. بی منازع کردن:
روم و چین صافی کند یاران او در روم و چین
نایبی فغفور گردد حاجبی قیصر شود.
فرخی.
امیر سدید لشکرهای بسیار به ولایتها فرستاد و مملکت صافی کرد و بیش درولایت منازع نماند. (تاریخ بخارا ص 116)
لغت نامه دهخدا
(فُ وَ دَ)
وصف بسیار کردن
لغت نامه دهخدا
(اُ کَ دَ)
جبران کردن. پاداش دادن. جزا و عوض دادن. برطرف کردن: و تلافی کند آنچه بهم رسیده است از گمراهی و اداء حق الهی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 311).
عتاب یار پریچهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند.
حافظ.
چشم و دهان یار تلافی کند اگر
عمر عزیز را که بخواب و خیال رفت.
صائب (از آنندراج).
رجوع به تلافی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
انکار کردن و قبول نکردن و نپذیرفتن و امتناع نمودن و به یک سو رفتن. کیبیدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صافی کردن
تصویر صافی کردن
صاف کردن تصفیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلافی کردن
تصویر تلافی کردن
جبران کردن تدارک کردن، عوض دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحاشی کردن
تصویر تحاشی کردن
کیبیدن تن زدنپرهیز کردن دوری جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وصافی کردن
تصویر وصافی کردن
توصیف بسیار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حالی کردن
تصویر حالی کردن
خوشیدن خوش گشتن، آگاهاندن فهماندن فهمانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حالی کردن
تصویر حالی کردن
((کَ دَ))
فهماندن، فهمانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تلافی کردن
تصویر تلافی کردن
للانتقام
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تلافی کردن
تصویر تلافی کردن
Reciprocate, Retaliate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تلافی کردن
تصویر تلافی کردن
réciproquer, venger
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تلافی کردن
تصویر تلافی کردن
retribuir, vingar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تلافی کردن
تصویر تلافی کردن
kulipa kwa sawa, kulipiza kisasi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تلافی کردن
تصویر تلافی کردن
отвечать взаимностью , мстить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تلافی کردن
تصویر تلافی کردن
erwidern, sich rächen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تلافی کردن
تصویر تلافی کردن
відповідати взаємністю , мстити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تلافی کردن
تصویر تلافی کردن
odwzajemniać, mścić się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تلافی کردن
تصویر تلافی کردن
بدلہ دینا , انتقام لینا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تلافی کردن
تصویر تلافی کردن
প্রতিদান করা , প্রতিশোধ নেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تلافی کردن
تصویر تلافی کردن
karşılık vermek, öç almak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تلافی کردن
تصویر تلافی کردن
ricambiare, vendicare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تلافی کردن
تصویر تلافی کردن
보답하다 , 복수하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تلافی کردن
تصویر تلافی کردن
報いる , 仕返しする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تلافی کردن
تصویر تلافی کردن
להחזיר הדדיות , לנקום
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تلافی کردن
تصویر تلافی کردن
प्रत्युपकार करना , प्रतिशोध लेना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تلافی کردن
تصویر تلافی کردن
membalas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تلافی کردن
تصویر تلافی کردن
ตอบแทน , แก้แค้น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تلافی کردن
تصویر تلافی کردن
回报 , 报复
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تلافی کردن
تصویر تلافی کردن
corresponder, vengar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تلافی کردن
تصویر تلافی کردن
wederzijds handelen, wreken
دیکشنری فارسی به هلندی